- فرو کردن
- داخل کردن چیزی درون چیزی یا جایی، گستردن، ریختن، پایین آوردن، چیدن یا ریزانیدن بار درخت یا گل
معنی فرو کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- فرو کردن
- داخل کردن چیزی را در جایی یا در چیزی، فرو افکندن انداختن، بیرون ریختن خالی کردن، خاموش کردن (چراغ و مانند آن)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انگاشتن، پنداشتن
بلعیدن
گستردن فرش بر زمین، گستردن
خاموش شدن آتش، چراغ یا مانند آن
پنداشتن، گمان کردن، واجب دانستن
گرو گرفتن، چیزی را به رهن گرفتن
پایین بردن، به پایین بردن، بلعیدن، غرق کردن
بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو، درویدن
لباس نیکو پوشیدن و زینت کردن برای رفتن به جایی: باز کجا غرو کردی ک
پیش آوردن، فراز آوردن، پیش آوردن، دست دراز کردن دست، برگزیدن انتخاب کردن، برانگیختن تحریک کردن، بستن (در)
هنگاردن انگاردن انگاشتن
بوب گستردن، آژیانه کردن گستردن فرش در کف اطاق، کف اطاق یا حیاط را با آجر کاشی یا موزائیک پوشاندن
اختلاف نهادن تشخیص دادن امتیاز دادن
داخل کرده، فرو افکنده انداخته، بیرون ریخته خالی کرده
بزیر بردن به پایین بردن، جای دادن، غوطه دادن بلعیدن یا فرو بردن پنجه در چیزی. اعمال زور و قدرت کردن، نفوذ یافتن، یا فرو بردن خشم (غیظ) کظم غیظ
گرو کردن چیزی را بچیزی. برهن دادن چیزی را در مقابل چیزی دیگر: گرو گن بعمرابد جام را گرو گیر کن باده خام را. (نظامی)
Assume, Postulate, Suppose
Carpet
assumir, postular, supor
carpete
предполагать , предполагать
постелить ковер
annehmen, postulieren
teppichlegen
zakładać, postulować, przypuszczać
rozłożyć dywan
припускати , постулювати
стелити килим
asumir, postular, suponer
alfombrar